احساس مي کنم تکه اي از قلبم به هر کجا که مي روي به هر کجا که سفر مي کني با توست عزيزترين، در نبودت هيچ تسکيني براي تنهاييم نيست… ثانيه ها را مي شمارم براي دوباره با تو بودنبدون تو خانه خالي از هر شور و جنبشي ست، به خانه مي روم … نيستي و انگار چيزي گم شده ست برگرد تا خانه بهشت شود اي صاحب زيباترين چشم هاي جهان، برگرد تا دوباره نفس هاي من آغاز شود عشقدِل دارم، معجزه ي کلامِ من، با خدا حافظي ات مي ميرم و بازگشتت مرا به زندگي باز مي گرداند، روزي که برگردي به شادي ديدن بهشت چشمانت دوباره قَباي عشق خواهم پوشيد و دوباره زندگي خواهم کردقديس وارِ من، هر نوايي که در اين جا مي پيجد ياد آور توست، با توست که عطر مهرباني و ياس را حس مي کنم، صاحب تمام روياهايي و شکوه تمام شعرهاي جهان به خاطر توستعزيزترينم، ضرورت زندگي ام، تو مثل هوايي هستي که براي نفس کشيدن به آن احتياج دارم. تاب لحظه هاي بي تو بودن را ندارم، دلتنگي ات جهان را برايم تيره و تار مي کند و نبودنت دنيا را برايم تبديل به زنداني با ديوارهاي بلند مي کند که راه فراري از آن نيستشبيه روياهاي روشن بودي و دير زماني ست اميد با تو بودن دارم هر چند اندک… و اين اميد است که قلب زندگي مرا به تپش مي اندازد، تمام نااميدي ها، اندوه گيني و بي طاقتي را پنهان مي کنم تا روزي تو از پس تمام اين ها ظهور کنيشبيه روياهاي روشن بودي و دير زماني ست اميد با تو بودن دارم هر چند اندک… و اين اميد است که قلب زندگي مرا به تپش مي اندازد، تمام نااميدي ها، اندوه گيني و بي طاقتي را پنهان مي کنم تا روزي تو از پس تمام اين ها ظهور کني
درباره این سایت